چگونه دانش آموز خلاق میشود؟
دوشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۸۹، ۱۰:۵۸ ق.ظ
بیشتر بزرگسالان هیچگاه فکر نمیکنند که چگونه میتوانند خلاق و مبتکر شوند، زیرا نه یک رشته هنری خاص را که منجر به شکوفا شدن استعدادهای آنها شود، دنبال میکنند و نه سعی دارند میان دانستهها و پدیدههای محیطیشان ارتباطی جدید برقرار کنند. در صورتی که خلاقیت، ابتکار و نوآوری مرحلهای از رشد عقلی است که میتواند منجر به ساخت و ایجاد موقعیتی برای راحتتر زیستن شود. همه ما از حاصل فکر افراد خلاقی که در گذشته به نحوی از قدرت تخیل، تفکر و برقراری روابط میان آنها استفاده کردهاند، بهره میبریم. آنها آنچه را که نبوده، ولی قابلیت بودن را داشته است، ساختهاند.
برای خلاق بودن نیازی به داشتن هوش و ذکاوت بالا نیست. به عبارت دیگر، یک فرد خلاق الزاما فردی باهوش نیست، بلکه تنها با استفاده از تجربه، آزمایش و البته کنجکاوی و بررسی درباره پدیدههای محیطیاش قوه خلاقیت و ابتکار خود را متجلی میسازد.
خلاق بودن به معنای ایجاد تغییراتی در محیط برای کشف ناشناختهها و روابط جدید است. کودکان ذاتاً خلاقاند، به شرط آنکه بتوانیم شرایط و موقعیتی برایشان فراهم آوریم که سرشار از ایدهها و ابتکارات جالب باشد و آنها بتوانند بدان وسیله استعدادها و مهارتهای ناشکفته خود را شکوفا سازند و فرصتی برای رشد و پرورش نیروی خلاقانهشان پیدا کنند.
کودکان، تخیلات، ایدهها و افکار خود را به به کار گرفتن روشهای گوناگون و خاص خود بیان میکنند. آنها نقاشی، میکشند داستان مینویسند، نقش بازی میکنند، یک قطعه موسیقی میسازند، کاردستی درست میکنند، و یا مسأله حل میکند. کودکان برای ارائه کارهای خلاقانه خود نیازمند ایده و اطلاعات خاصاند که با ترکیب کردن آنها بتوانند قوه ابتکار و نوآوریشان را نمایش دهند. کتاب، بازیهای گوناگون، لوازم و مواداولیه خام، نوارهای موسیقی عروسکهای نمایشی و... همگی میتوانند انگیزه و عاملی برای احیا و بروز خلاقیت هنری ـ علمی بچهها باشند.
اسباب بازیها و وسایلی که ساخته فکر بزرگسالانند، هیچگاه نمیتواند خلاقیت کودک را برانگیزند.
تجاربی که کودکان در سالهای اولیه رشدشان از محیط کسب میکنند، اندوختهای برای تفکر خلاقانه آنان به حساب میآید، هر قدر این دانستهها و اطلاعات بیشتر و متنوعتر باشد، پیش زمینه بهتری برای پرورش و بروز خلاقیت در خود ذخیره خواهند کرد.
● تعریف خلاقیت
قبل از ورود به موضوع بررسی راههای ایجاد خلاقیت، ارائه تعاریف گوناگونی که از آن شده است و نیز عوامل موثر بر آن ضروری مینماید. دانشمندان و صاحبنظران تعاریف متعدد و متنوعی از خلاقیت ارائه دادهاند که در زیر به برخی از آنها اشاره مینماییم.
پاپالیا خلاقیت را در دیدن چیزها با یک نظر نو و غیرمعمولی و دیدن مشکلاتی میداند که هیچ کس دیگر وجود آنها را تشخیص نمیدهد و سپس ارائه رهیافتهای جدید، غیرمعمولی و اثر بخش را ذکر میکند.
موریس دبس معتقد است خلاقیت فرآیندی فکری است که مربوط به تفکر واگراست که تحلیل را به کار میبرد و نوآوری را در سطوح مختلف افزایش میدهد. ارلیچ میگوید: خلاقیت عبارت است از تجدید سازمان تجاربی که منحصر به فرد بوده و متفاوت از دانستههای قبلی است. اندرسن خلاقیت را عمیقتر کردن، دوباره نگاه کردن و خط زدن اشتباهات معنی میکند و مکنیون معتقد است خلاقیت متضمن پاسخ یا مفهومی نو است، باید مشکل گشا باشد و متبکرانه صورت گیرد. گیلفورد خلاقیت را مجموعهای از تواناییها و خصیصهها میداند که موجب تفکر خلاق میشود. به عقیدهی تایلور، خلاقیت شکل دادن به تجربهها در سازمانبندیهای تازه است. استین خلاقیت را فرآیندی تعریف میکند که نتیجه آن کار تازهای است که توسط گروهی در یک زمان به عنوان چیزی مفید و رضایت بخش مقبول واقع میشود.
مایرووایز برگ عقیده دارند خلاقیت توانایی حل مسایلی است که فرد قبلا حل آنها را نیاموخته باشد. بسیاری از افراد هنگامی که عبارت شخص خلاق را میشنوند احتمالاً فردی مشهور و خارقالعاده را در نظر دارند که کارهای غیرمعمولی و شگفتانگیز و غیر مترقبه انجام میدهد. با این طرز تفکر خلاقیت فقط در اختیار عده خاصی قرار گرفته و نشان میدهد که تعداد بسیار کمی از افراد میتوانند خلاق باشند، در حالی که خلاقیت فرد را توصیف نمیکند بلکه ایده و تولیدش را که به طرز مناسبی تازگی دارد تعریف میکند. بدین معنی خلاقیت چیزی نیست که در اختیار گروه خاصی از افراد باشد بلکه یک ظرفیت ذهنی است که همگی افراد نسبت یا درجهای از آن را در اختیار دارند و با تربیت صحیح میتوانند آن را شکوفا کنند و به فعلیت برسانند.
رابرت استین میگوید: من بعد از ۲۰ سال تحقیق و بررسی دریافتهام که همه انسانها از قوه خلاقیت برخوردار هستند و استثنایی وجود ندارد. به عبارت دیگر میتوان این گونه نتیجه گرفت که خلاقیت ذاتی نیست، فقط ممکن است عدهای از خلاقیت بیشتری برخوردار باشند و بقیه میتوانند در صورت پرورش مطلوب از خلاقیت مناسب بهرهمند شوند.
● عوامل موثر بر خلاقیت
۱) علاقه: کارهای خلاقانه به استناد تحقیقات همیشه با علاقه زیادی همراه بودهاند.
۲) اطلاعات: خلاقیت فعالیتی فکری و در عین حال مبتنی بر اطلاعات است. اگر تفکر را عامل یا جریان اصلی خلاقیت بدانیم اطلاعات نیز ماده اولیه یا اساسی آن محسوب میشود.
۳) انگیزه: با توجه به نتایج تحقیقات انجام گرفته، معلوم میشود وقتی انگیزش درونی حفظ شود، خلاقیت نیز حفظ خواهد شد.
۴) افزایش سرعت واکنش: غنی بودن آموزش و پرورش، توسعه اطلاعات و افزایش سرعت واکنش افراد نسبت به انگیزههای محیطی برکیفیت خلاقیت میافزاید.
۵) افزایش حل مساله و تصمیمگیری: اگر بتوانیم قدرت تصمیمگیری و مهارت حل مساله را به گونهای تلفیق نماییم به حصول تفکر خلاق کمک نمودهایم و زمینههای لازم برای پرورش خلاقیت را فراهم آوردهایم.
۶) اعتماد به نفس و نترسیدن از ابراز عقاید: اگر شخصی از اعتماد به نفس کافی برای ارائه افکار و عقاید به خود برخوردار باشد و از تمسخر و افکار منفی دیگران نهراسد، خلاقیت او افزایش مییابد. قدرت تفکر خلاق از نگاه آدمی به فراسوی تجارب و خارج کردن خود از بنبستها و محدودیتها ریشه میگیرد و فرد را از حالت خشک و قالبی گذشته به سوی اندیشههای آزاد و ارائه نظریه متفاوت سوق میدهد.
۷) مکنیون معتقد است که اگر چند اصل را رعایت کنیم زمینه برای پرورش خلاقیت را فراهم کردهایم.
این اصول به شرح زیر است:
ـ اظهار نظر کودکان را مورد انتقاد قرار ندهیم یعنی آنها را از ارزیابی و قضاوت نترسانیم.
ـ درباره احتمالات و دیدگاه های خیالی با دانشآموزان بحث و گفتگو کنیم.
ـ با الگو قرار دادن خودمان، انتقادپذیری و در واقع تحمل دیدگاه های دیگران را به دانشآموزان آموزش دهیم.
۸) محیط مناسب: تجربیات عینی و تعامل با محیط یادگیری در شکوفایی خلاقیت نقش اساسی دارد. محیط غنی خانوادگی و نیز غنای محیط اجتماعی به لحاظ فرهنگی از عوامل موثر در خلاقیت کودکان و نوجوانان به شمار میآید.
اصولاً استعدادهای خلاق در محیطهای مطلوب شکوفا و متبلور میشوند. بنابراین یکی از الزامات و روشهای مهم متبلور کردن خلاقیت به وجود آوردن فضای محرک، مستعد و به طور کلی خلاق است. بدین گونه که مسئولان باید به طور مستمر آمادگی شنیدن اندیشههای بدیع و نو را داشته باشند.
البته باید توجه داشت که عوامل فردی نیز نقش مهمی در بروز خلاقیت دارند، ولی نکته مهم این است که سهم محیط بسیار متغیرتر است، یعنی راحتتر میتوان عوامل محیطی را تغییر داد تا ویژگیها و تواناییهای خود را .
تحقیقات نشان دادهاند عوامل اجتماعی و محیطی نقش اصلی را در کار خلاق ایفا میکنند.
محققان معتقدند همه انسانها در کودکی از استعداد خلاق برخوردار هستند، لیکن نبود محیط مناسب و بیتوجهی و تقویت نشدن این توانایی مانع بروز آن میشود.
● ویژگی های افراد خلاق
▪ افراد خلاق مسائل و وضعیتهایی را میبینند که قبلاً مورد توجه قرار نگرفته است. آنها افکار، عقاید ودیدگاه های جدیدی ارائه میدهند که دیگران از آن عاجزند.
▪ اندیشه، فکر و تجربیات حاصل از منابع گوناگون را به هم ربط داده، آنها را بررسی و مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهند و به خلق آثار جدید میپردازند.
▪ از طرق معمول به بررسی هر موضوع میپردازند و به آنچه گذشتگان انجام دادهاند اکتفا نمیکنند و نسبت به پیش فرضهای قبلی گذشتگان تردید میکنند.
▪ فی البداهه از نیروی ذهنی و بینش بیشتری برخوردارند و از آنها کمک میگیرند و استفاده میکنند.
▪ در فکر و عمل از انعطاف پذیری بالایی برخوردارند. مطالعاتی که «بارون» در زمینه شخصیت افراد خلاق انجام داده است نیز نشان میدهد که آنها در مقایسه با افراد عادی خوشبینتر و دارای انرژی روانی و جسمی استثناییاند. زندگی آنها بیشتر است و به دنبال تنشاند یا از طریق آزاد شدن آن احساس لذت میکنند. افراد خلاق، کمتر ضعیف النفس بوده و از مسائل و امور آگاهند. آنان به مسائل بنیادی علاقهمندند و تمایل بسیاری به خطر کردن دارند این خصلت به آنها کمک میکند تا از شناخت منفی و بیتفاوتی بگذرند و به شناختی فعال برسند.
تورنس در پاسخ به این پرسش که ویژگیهای شخصیتی چه نقشی در خلاقیت ایفا میکنند، گفته است: شخصیت هم میتواند خلاقیت را آسان سازد و هم مانع آن شود. ویژگیهایی از قبیل آمادگی برای خطر کردن، کنجکاوی و جستجوگری، استقلال اندیشه، پشتکار و پایداری، شهامت، استقلال رای، خودآغازگری، ابتکار، پرسشگری درباره موقعیتهای معماگونه و درگیر شدن با امور دشوار، از جمله ویژگیهای آسانساز خلاقیت شمرده شدهاند. او میگوید: هر عملی که ما برای تشویق این گونه رفتارها انجام میدهیم، شخص را در جهت خلاقیت بیشتر سوق میدهد.
در مقابل ویژگیهای شخصیتی بالا که موجب شکوفایی خلاقیت میشوند، ویژگیهای دیگری وجود دارند که از بروز خلاقیت جلوگیری میکنند.
● موانع بروز خلاقیت
از آنجا که نظامهای آموزشی نقش اساسی در شکوفایی استعدادهای بالقوه فراگیران دارند و ناکار آمد بودن این نظامها خود بزرگترین مانع بروز خلاقیت و نوآوری است. برای جلوگیری خاموشی خلاقیت، بزرگان تعلیم و تربیت اصولی را پیشنهاد کردهاند که رعایت آنها در محیطهای آموزشی به طور مرتب و مداوم و هماهنگ کمک خواهد کرد تا به جای خاموشی، خلاقیت رشد و توسعه پیدا کنند.
نظام آموزشی که علاقهمند به تربیت جامعهای خلاق و جوشان است از انجام سه کار سخت پرهیز میکند:
۱) محدود کردن شاگردان به کتاب درسی و گفته معلم
۲) استفاده از روشهای سنتی متکی به تکرار و تقلید در آموزش
۳) جلوگیری از شک و برخورد عقاید
معلمانی که فقط بر حفظ مطالب تاکید دارند با دادن اطلاعات صرف به دانش آموز و باز پس گرفتن اطلاعات، علاوه بر از بین بردن خلاقیت کودک به قدرت بیان، استدلال و ابداع او ضربه وارد میکنند و در نتیجه خلاقیتهای او یا از بین میروند و یا کاهش مییابند. مربیان بنا به ضرورت شغلی خود مستقیماً میتوانند حس طبیعی کودکان را تضعیف کنند و انگیزهها را از بین ببرند و یا با ایجاد جوی مناسب سبب رشد و پرورش این استعدادها می شوند.
به طور کلی موانع خلاقیت در محیط مدرسه عبارتند از:
ـ تاکید زیاد برنمره دانشآموز به عنوان ملاک خوب بودن
ـ روش تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری، دانش آموزی که در این نوع سیستم تحصیل میکند مجالی برای بروز استعدادهای خلاق نمییابد و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست میدهد.
ـ نبود شناخت در معلم نسبت به خلاقیت: وقتی معلم با خلاقیت و شیوههای پرورش آنان آشنا نباشد نمیتواند دانش آموز خلاق تربیت کند.
- نبود حداقل امکانات لازم برای انجام فعالیتهای خلاق دانش آموزان: کمبودها تأثیر مخرب بر علاقه و انگیزش دانشآموزان دارد.
- اهداف و محتوای کتابهای درسی: چنانچه در یک نظام آموزش کتاب درسی به عنوان مهمترین منبع تدریس و آموزش مورد استفاده قرار گیرد و در عین حال در میان اهداف و محتوای آن چیزی به عنوان پرورش خلاقیت منظور نشده باشد، مسلماً دانش آموز آزادی عمل و توانایی لازم را نخواهد داشت.
- بی توجهی به تفاوتهای فردی دانش آموزان
- نپذیرفتن ایدههای جدید: برای دانشآموزی که از تفکر خلاق برخوردار است و میل به خلق ایدههای نو دارد بسیار مایوس کننده خواهد بود که ایدهها و افکارش مورد بیتوجهی معلم و یا دانشآموزان قرار گیرد .
- ارائه تکالیف درسی زیاد به دانش آموزان
- استهزاء و تمسخر به خاطر ایده و یا نظر اشتباه
استفاده از سیستم پاداش و تنبیه: علمای تعلیم و تربیت بر این نکته معتقدند که آموزش مبتنی بر خلاقیت پربار تر از آموزش به وسیله اعمال قدرت است. شاگردی که با به کار بستن حداکثر ظرفیت انگیزش درونی کار میکند، دیگر نیازی به پاداش و تنبیه ندارد.
- نظارت و مراقبت شدید: دانش آموزی که دائماً تحت مراقبت و نظارت باشد، فرآیند خلاقیت در او کاهش مییابد و از ترس اینکه مورد نکوهش قرار گیرد، از انجام کار مورد نظرش منصرف خواهد شد.
● آموزش و پرورش و خلاقیت
از آنجا که دانشآموزان مدت زیادی را در مدرسه سپری می کنند و تجارب زیادی را در مدرسه فرا میگیرند، میتوان مدعی شد آموزش و پرورش و مدرسه نقش مهم و اساسی در تحقق خلاقیت در دانشآموزان برعهده دارند.از این رو آموزش و پرورش باید سعی کند به طرق گوناگون زمینههای پرورش و بروز خلاقیت در دانشآموزان را فراهم آوردو بدین ترتیب موجب پرورش مهارتهای شهروندی دانش آنان شود.
برخی از روشهایی که آموزش و پرورش برای پرورش خلاقیت دانشآموزان میتواند از آنها بهره جوید عبارتند از:
ـ به دانشآموزان باید فهماند اطلاعات موقتی، غیرکامل و غیردقیق تلقی شوند و اینکه هرتجربه در نتیجه مواجهه با اطلاعات ایجاد شده است.
ـ دانشآموزان باید باور کنند که میتوانند در به وجود آوردن اطلاعات سهیم باشند.
ـ دانشآموزان باید باور کنند که آنها اجازه سوال و انتقاد دارند. آنها باید همواره به اظهار داشتن عقاید خویش ولو بر خلاف معلم تشویق شوند و بیاموزند که فقط آن عقیدهای قابل پذیرفتن است که مستدل و مستند باشد.
ـ در اغلب آموزشهای سنتی، فراگیران فقط در معرض مطالب و مهارتهای ارائه شده از سوی معلم قرار می گیرند و مطابق برنامه از پیش تعیین شده حتی در جزییات پیش میروند ولی در آموزش خلاقانه فراگیرنده نقش فعال ایفامی کند و مربی به جز در کلیات در جهت اصلی آموزش نقش تعیین کنندهای ندارد.
ـ دانشآموزان باید به مجموعهای غنی و ارزنده از اطلاعات دسترسی داشته باشند. تجهیز مدارس به کتابخانهها و پایگاههای اطلاعاتی میتواند منابع این اطلاعات را در اختیار دانشآموزان قرار دهد.
ـ خلاقیت از طریق آزمایش، تجربه و کندوکاو توسعه مییابد. بنابراین زمینهها و کسب تجربه و انجام آزمایش و ایجاد کنجکاوی را باید برای دانشآموزان فراهم کرد و آن را مورد حمایت قرار داد.
ـ برنامههای آموزش و محتوای مطالب حتیالامکان باید در جهت رشد و توسعه فکر واگرا به جای تفکر همگرا باشند.
ـ شناخت علایق و انگیزههای عاطفی و غیرعاطفی هر یک از فراگیرندگان برای پیشبرد امر آموزش خلاقیت اساسی و ضروری است، زیرا انگیزه و علاقه نقش مهم و اساسی را در بروز خلاقیت ایفا میکند.
ـ مباحث و فنون مطرح شده در هر مرحله آموزش باید کاربردهای علمی و ملموس در کار و زندگی فرد داشته باشد.
ـ امید به آینده و ایمان و اعتقاد به آنچه پس از تلاش مستمر نصیب فراگیر خواهد شد باید در دورههای آموزش خلاقیت مورد تاکید قرار گیرد تا انگیزه بیشتری برای فراگیرنده بوجود آید.
ـ تجسم وضع آینده و مقایسه آن با وضعیت فعلی کمک در یافتن راه حلهای بدیع خواهد کرد.
ـ خود معلمان، هم در پرورش خلاقیت بسیار موثر هستند. نقش معلم در شناخت و هدایت استعدادها و باور کردن خلاقیتها و نوآوریها بسیار تعیین کننده است، مربیان تا حدی میتوانند مهارتهای خلاقیت، مانند روشهای تفکر درباره مسائل و قوانین علمی برای تدبیر راههای جدید نگرش به مسائل را هم آموزش دهند. چنین مهارتهایی را میتوان مستقیماً آموزش داد. اما بهترین روش انتقال از طریق نمونه بودن خود مربی است.
ـ باید از روشهای تدریس گوناگون استفاده کرد. دانشآموزان دارای تفاوتهای فردی بیشماری هستند و هر یک مساله را به شیوههای خاص خود تجزیه و تحلیل میکنند پس یک روش یادگیری نمیتواند موفقیت همه بچهها را تضمین کند.
● ویژگیهای دانش آموز خلاق
خلاقیت، عبارت از قدرت استدلال، درک سریع مفاهیم و حافظهقوی در دانشآموز خلاق است. شاگردان خلاق لزوماً در آزمونهای هوشی نمره چندان فوقالعادهای کسب نمیکنند. اما در آزمونهای مربوط به سنجش مهارتهای تفکر واگرا نمره بالایی به دست میآورند. بنابراین فقط اشخاص تیزهوش نیستند که میتوانند خلاق باشند، بلکه با هوش متوسط هم میتوان خلاق بود و کمبود خلاقیت را فقط به افرادی که عقب ماندگی ذهنی دارند میتوان نسبت داد. نتایج تحقیقات تورنس راجع به رابطه هوش و خلاقیت نشان دهنده این است که معدل بهره هوشی دانشآموز خلاق بین ۹۷ تا ۱۲۶ است و در نتیجه بین شاگردان باهوش و خلاق تفاوت معنی داری در پیشرفت تحصیلی وجود ندارد.
دانش آموزانی که خلاقند راه حلهای هوشمندانه برای مسائل ارائه میدهند. آنها در باز خورد و نگرشهای خود مستقل و بیتعصباند و ترجیح میدهند که در شرایطی باز و نامحدود (از نظر یادگیری) فعالیت کنند تا دیدگاههای خود را مطرح کنند. این کودکان به فعالیتهای اجتماعی علاقه دارند. دختران خلاق علاقه دارند که بیشتر با پدر خود همسانی داشته باشند. دانشآموزان خلاق از خوانندگان کتاب و مجله به شمار میآیند و از مهمترین قصایص آنها احساس بیشباهت بودن به دیگران است. آنها در فعالیتهای گروهی غالباً نقش رهبر را به عهده میگیرند و برای مشورت، بیشتر به دوستان مراجعه میکنند تا والدین. آنها دارای تخیلی قویاند حتی در کودکی دوست خیالی داشتهاند. از جمله خصوصیات دیگر آنها رویاهای با شکوه و وحشت انگیز است که نشان از ناایمنی عمیقی است که در زیر ظاهر مطمئنشان پنهان است. شاگردان خلاق، آشوبگر و بیانضباط لقب گرفتهاند. سوالات آنها عجیب و نامعقول جلوه میکند و باعث تهدید معلم میشود. از نظر اجتماعی کتزل و جکسون معتقدند که یکی از خصوصیات مهمی که کودک دارای خلاقیت سطح بالا را از کودک دارای بهرهی هوشی سطح بالا متمایز میکند توانایی یا گرایش فرد خلاق به خطر کردن است.